پیشینه نام گذاری آذربایجان ایران بر جمهوری آذربایجان

پیشینه نام گذاری آذربایجان ایران بر جمهوری آذربایجان

گروه مطالعات سیاسی موسسه ترجمه و تحقیق هور

با توجه به سوابق و مستندات تاریخی، نام آذربایجان، برگرفته از نام سردار ایرانی، آتروپاد، است که توانست با شجاعت و از خود گذشتگی در مقابل لشکر اسکندر مقدونی ایستادگی کند و منطقه را از تاخت و تاز بیگانگان مصون نگه دارد. از این رو، منطقۀ مزبور که در جنوب رودخانه ارس قرار گرفته، برای قدردانی از این سردار، آتروپاد نام گرفت و به مرور زمان «آذرباد»، «آذربیگان» و در نهایت «آذربایجان» نامیده شد.

در سال های اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم،در امپراتوری عثمانی دو جریان خاص قوت گرفت.یکی اندیشه اتحاد اسلام و دیگری وحدت ترک ها بود که گروه مشهور به «ترک های جوان» مبلغ و مروج جریان دوم بودند.این گروه که خواستار اتحاد همه ترکی زبانان جهان بودند در سال 1907م. حزبی به نام اتحاد و ترقی بنیاد نهادند.دولت امپراتوری عثمانی که ترکی زبان و در عین حال مدعی رهبری بر مسلمین سراسر جهان بود ،این دو جریان و یا دو اندیشه متفاوت را در هم آمیخت و به خدمت گرفت.ترک زبانان قفقاز نیز ،که به دلایل مذهبی از سیادت امپراتوری روسیه تزاری ناخرسند و در جستجوی تکیه گاهی بودند.این تکیه گاه را در میان ترکی زبانان آسیای صغیر یافتند.

پس از شکست ایران از روسیه و الحاق سراسر قفقاز به امپراتوری روسیه مردم داغستان در شمال شرق قفقاز علم طغیان برافراشتند. قیام های قفقاز از سوی دولت عثمانی و گروه ترک های جوان که بنیان گزار جنبش پان ترکیسم بودند، مورد حمایت و پشتیبانی قرار گرفت. در سال 1911م، در شهر باکو، حزبی به نام«حزب اسلامی و دموکرات مساوات»، تأسیس شد که از سوی ترک های عثمانی حمایت می شدند و برنامۀ مذکور اتحاد کشورهای اسلامی تحت رهبری ترکیه بود. در سال 1917م ,حزب اسلامی و دموکرات مساوات، با «فدرالیستهای ترک»، متحد شدند و نام خود را حزب «دموکراتیک فدرالیستهای مساوات ترک» گذاشتند.

پس از انقلاب اکتبر سال 1917م و کناره گیری روسیه از شرکت در نخستین جنگ جهانی، ترک ها نفوذ خود را در قفقاز گسترش دادند. در تاریخ 27 ماه مه سال 1918م مساواتیان در شهر تفلیس دولت خود را بنا نهادند.در ابتدا تصمیم بر ان بود که کشور جدید جمهوری شرقی جنوبی ترنس کوکوزیا نام بگیرد ولی حزب مساوات با کمک ترک های جوان این تصمیم را تغییر داده و کشور را با نام آذربایجان نام گذاری و مردمش را آذربایجانی یا آذری نامیدند»[1].

«به این ترتیب نامی که بیش از دو هزار سال و به حق به منطقه تاریخی جنوب رود ارس ،در داخل سرزمین ایران تعلق داشت برای تعریف هویت کشوری که در سال 1918م در شمال همان رود متولد شد بکار رفت»[2].

پانزدهم سپتامبر سال 1918م سپاهیان ترک شهر باکو را متصرف شدند.دولت مساوات حدود دو سال زیر عنوان,دولت جمهوری آذربایجان، بر اران و شیروان حکومت کرد و این وضع تا 28 آوریل سال 1920م ادامه یافت.

در این تاریخ واحدهای ارتش سرخ، شهر باکو را به تصرف درآوردند. از همین تاریخ در باکو و پیرامون آن حکومت شوروی اعلام شد.

بنابراین، نام و عنوان آذربایجان قفقاز تنها پس از انقلاب «مقصود انقلاب روسیه در سال 1917م است» به کار گرفته شد.

اگرچه مسئولان دولت شوروی کوشش وافر داشتند که نیت و قصد الحاق آذربایجان ایران به اتحاد جماهیر شوروی، تا آنجا که میسر باشد، فاش نشود و بهانه ای به دست دولت ایران و مخالفان و رقیبان دولت اتحاد شوروی ندهد ولی با این همه غیرت ایرانی مانع از تحقق اهداف رفقای ماورای ارس شد.

دکتر عنایت الله رضا در این مورد می نویسد:

در تاریخ 21 آذر سال 1329 سران فرقۀ دموکرات آذربایجان تلگرامی به میرجعفر باقراف دبیر اول کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست جمهوری سوسیالیستی آذربایجان، مخابره کردند. در متن تلگرام مذکور چنین آمده است:

پدر عزیز و مهربان میر جعفر باقراف

خلق آذربایجان جنوبی، که جزء لاینفک آذربایجان شمالی است، مانند همۀ خلق های جهان چشم امید خود را به خلق بزرگ شوروی و دولت شوروی دوخته است.

و در تلگرام دیگری که از سوی کمیتۀ مرکزی فرقۀ دموکرات آذربایجان به میر جعفر باقراف مخابره شد، چنین آمده است:

رهبر عزیز و پدر مهربان رفیق میرجعفر باقراف

از تأسیس فرقۀ دموکرات آذربایجان، که رهبری پیکار مقدس خلق آذربایجان در راه آزادی ملی و نجات قسمت جنوبی سرزمین زادبومی وطن عزیز ما آذربایجان را که سالهاست در زیر پنجه های سیاه و شوونیست های فارس دست و پا می زنند، بر عهده دارم، سه سال تمام می گذرد. سومین سال تأسیس این فرقه مبارز را به کلیۀ علاقه مندان خلق آذربایجان و به شما، که رهبر عزیز و پدر مهربان ما هستید، شادباش می گوییم. عده ای از اعضای فرقه، حکومت ملی و سازمان فدایی ها به قسمت شمالی و آزاد وطن خود مهاجرت کرده اند»[3].

دکتر عنایت الله رضا در خصوص علت نام گذاری منطقه آلبانیای قفقاز «اران و شیروان» به آذربایجان می نویسد:

«گمان می رود گذاردن نام آذربایجان بر اران و شیروان در قفقاز از آنجا ناشی می شده که ترکان چند بار به آذربایجان ایران حمله برده بودند و با وجود کشتار فراوان همواره مقاومت شدید مردم آذربایجان را در برابر خود مشاهده کرده بودند و نتوانسته بودند از راه های مستقیم مردم آذربایجان را به خود متمایل گردانند. از این رو در صدد بر آمدند نخست قفقاز و آذربایجان را زیر نام واحد ,آذربایجان، متحد گردانند و پس آن گاه دو سرزمین نام برده را ضمیمۀ خاک خود کنند»[4].

واسیلی وِلادیمیر بارتولد، در سخنرانی خود در بخش ‌شرق‏شناسی دانشگاه دولتی باکو درجمهوری آذربایجان، در سال 1924م، گفته است:

«منطقه‌ای که هم‏ اکنون جمهوری آذربایجان نامیده می‏شود، اران یا آلبانیا نام داشته و دادنِ نام آذربایجان به آن، صرفاً به این هدف بوده است که با آذربایجان ایران به یک کشور مستقل تبدیل شوند»[5].

واسیلی ولادیمیرویچ بارتولد، همچنین می نویسد:

«پیش از حملۀ اسکندر مقدونی، آذربایجان ایران بخشی جدایی ناپذیر از سرزمین ماد بود و سیستم اداری جداگانه ای نداشت. هنگام پیکار گوگمل[6]، آتروپات، ساتراپ[7] سراسر ماد بود. پس از اسکندر بخشی از سرزمین ماد همچنان در اختیار آتروپات باقی ماند که مادِ خُرد نامیده می شد. بعدها نام آتروپات بدان افزوده شد. یونانیان این سرزمین را آتروپاتن و ارمنیان آترپاتکان می نامیدند. نام آذربایجان از همین جاست»[8].

دکتر عنایت الله رضا همچنین در خصوص ادعای تعلّق این سرزمین ها به تُرک ها می گوید:

«بنابر اسناد و مدارک و نوشته های مورخان چینی، ایرانی، رومی، ارمنی و تازی معلوم و روشن است که کوچ ترک ها به سرزمین های بسیار دوردست آسیای میانه در سدۀ ششم میلادی و در روزگار شاهنشاهی ساسانیان آغاز شد. با این همه ترک ها حتی در نخستین سده های اسلامی نیز آسیای میانه را در اختیار نداشتند. بدین روال ادعای مورخان ترک و عثمانی، مبنی بر ترک بودن اقوام آسیای میانه در روزگار باستان، فاقد هر گونه دلیل ومدرک است».

استفاده از نام آذربایجان ایران برای این جمهوری تازه تاسیس باعث تعجب و بر انگیخته شدن احساسات بسیاری از سیاستمداران شاخص ایرانی چون شیخ محمد خیابانی، اسماعیل امیر خزری و احمد کسروی گردید و گفته شد:

« این منطقه کوچک در قفقاز که مردمانش به چند زبان منجمله ترکی سخن می گویند نامی دیگر دارد و هیچ گاه آذربایجان خوانده نمی شده است»[9].

شیخ محمد خیابانی پا را از اعتراض صرف هم فراتر گذاشت و پیشنهاد داد نام استان آذربایجان ایران به آزادستان تغییر داده شود[10].سفارت ایران در استانبول هم به تاسیس کشوری به نام آذربایجان در منطقه معترض شد ولی گامی فراتر از این بر نداشت[11].

در گيلان نيز روزنامه جنگل در ابراز نگراني از نام آذربايجان بر اران را اين‌گونه به پرسش گرفته بود:

« قفقازيه‌ي جنوبي، يعني ولايات جنوبي قفقاز كه هر يك از آن‌ها به شهادت تاريخ اسم معيني داشته و دارند، همه پارسي‌نژاد، ‌همه ايراني‌الاصل، غير از زبانشان كه فعلا تركي است، همه چيزشان ايراني است، امروز اسم آذربايجان را به خود گذاشت. چرا؟ به چه جهت؟»

روزنامه‌ي جنگل آن‌گاه، پس از افشاي برنامه‌ي پان‌تركيست‌ها براي ترك‌سازي هويت مردم قفقاز و آذربايجان با هدف كشاندن اين مناطق به زير سلطه‌ي دولت تركيه، مي‌نويسد:

«تسميه به اين اسم و عنوان آذربايجاني به خود دادن، بالاجبار خيال ما را متوجه به يك سري از اسرار مهمه‌ي سياسي كه مدت‌هاست مطلعيم مي‌نمايد كه انصافا نمي‌توان در قبال اين نكته لاقيد ماند.»

در این بین اظهارات و بیانات برخی تاریخ نویسان آذربایجانی نیز در خصوص این نام گذاری شنیدنی است بعنوان مثال «آلکباروف» در مقاله خود در خصوص «قومیت آذربایجان» یاد آور می شود:

«بیست سال پس از تشکیل جمهوری آذربایجان ساکنان بومی آن خود را تاتار می نامیدند زیرا نام آذری به ایرانیان آذربایجان تعلق داشت و برای آنها نامی بیگانه بود».

[1] عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار 1390،ص.219-220

[2] کاوه بیات،«آذربایجان در موج خیز تاریخ نگاهی به مباحث ملیون ایران و جراید باکو در تغییر نام اران و آذربایجان1298-1296 شمسی» تهران پردیس دانش،1390،صفحات 45-47

[3] عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار 1390،ص.230،231و 232

[4] همان جا ص.222

[5] عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار 1390،ص.224

[6] عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار 1390،ص.24

[7] نام محلی است در کنار رود بومادوس و در نزدیکی اربیل و موصل که جنگ سوم اسکندر مقدونی با داریوش سوم در آنجا روی داد.

[8] ساتراپ شکل یونانی شده عنوان پارسی خشترپ که به صورت خشترپاون یعنی شهربان می باشد.

[9] تورج اتابکی،«آذربایجان واقعی کجاست تاریخ و زبان آذری کدام است»،احمد خلیل الله مقدم،تهران،یکانف1384،ص.38

[10] احمد کسروی، «تاریخ 18 ساله آذربایجان،یا سرگذشت گردان و دلیران»،تهران،سمیر،1387ص.872 جلد دوم

[11] کاوه بیات،«آذربایجان در موج خیز تاریخ نگاهی به مباحث ملیون ایران و جراید باکو در تغییر نام اران و آذربایجان1298-1296 شمسی» تهران پردیس دانش،1390،صفحات 66-67

توضیح عکس:

نقشه ابراهیم متفرقه ادیب و تاریخ نگار عثمانی از ایران و ایالت های اران و شیروان (جمهوری آذربایجان کنونی)

آلبانیای قفقاز( اران)، یا جمهوری آذربایجان فعلی در نوشته های جغرافی دانان و تاریخ نگاران

توضیح نقشه:

نقشه قفقاز در سال 1907م،توسط ساموئل باتلر،جقرافی دان و مورخ بریتانیایی

آلبانیا «رنگ سبز» ارمنستان «رنگ زرد»

آلبانیای قفقاز( اران)، یا جمهوری آذربایجان فعلی در نوشته های جغرافی دانان و تاریخ نگاران

ایساک یونانسیان،پژوهشگر مسایل قفقاز و ترکیه

آلبانیا در آثار مولفان باستان معرفی شده است.از نوشته های مورخان و جغرافی دانان عهد باستان و اوایل سده های میانه به روشنی می توان دریافت که آلبانیای قفقاز دولتی مستقل در حاشیه غربی دریای خزر بوده که قلمرو آن تا کوه های قفقاز و رود کورا امتداد داشته است.همه این نوشته ها که از دانشمندان و جهان گردان بنام ارائه می شود،موید آن است که آلبانیای قفقاز یا اران سرزمینی جدا از استان آذربایجان ایران بوده و در گذشته هیچ گاه نام آذربایجان بر ان نهاده نشده است.

منابع یونانی و رومی از سده نخست پیش از میلاد تا سده سوم میلادی آگهی های جالبی درباره آلبانیا و ساکنان آن ارائه کرده اند که شامل مطالب تاریخی و جغرافیایی است.از آلبان ها چه در سرزمین خودشان و چه لشکرکشی ها به کرات یاد شده است.بنا به نوشته مولفان این دوره آلبانیا سرزمینی بود در شرق قفقاز که از جنوب با ارمنستان از شمال با سرزمین سرمنت ها و از غرب با گرجستان هم مرز بوده و در شرق آن دریای خزر قرار داشته است یعنی سرزمینی که امروز جمهوری آذربایجان نامیده می شود.

از نوشته های مولفان عهد باستان می توان دریافت که رود کورا «کوروش» مرز میان آلبانیا و ارمنستان بزرگ بوده است.

احمد کسروی تبریزی در خصوص نام آذربایجان و اران می نویسد:

« این نام از دو هزار سال پیش یکی از مشهورترین نام های جغرافیایی ایران و در هردوره ای با یک رشته حوادث مهم تاریخی توام بوده است… آذربایجان و آذربایگان و آذربادگان هر سه شکل در کتاب های فارسی معروف است،در کتاب های ارمنی آذربایقان و آتورپاتاکان هر دو را نگاشته اند،ارمنیان امروز نیز استان ایرانی را آتورپاتاکان می نامند[1].»

موسی کاقان کاتواتسی[2] تاریخ نگار و مولف ارمنی که قدیمی ترین تاریخ اران را تحت عنوان«تاریخ آغوانک=آلبانیا» در سده دهم میلادی نوشته،حدود مرز«اران» آلبانیا را از ارس تا دربند نوشته است[3].

موسی خورنی[4]،مورّخ و جغرافی نگار ارمنی عهد ساسانی در کتاب تاریخ خود که از سه بخش تشکیل یافته است،از آلبانیا سخن گفته و آن را دشت آغوان«اران» نامیده است.

پولیبیوس[5]«متولد سال 250پیش از میلاد» هنگام بحث پیرامون شرق قفقاز می نویسد:

«میان سرزمین آتروپاتن و آلبانیا ،اقوامی چون کادوسان و دیگران سکنی دارند»[6].

از این نوشته دو نکته را به روشنی می توان دریافت:

«نخست آنکه سرزمین آلبانیا از آذربایگان جدا بوده و دوم آنکه آلبانیا در برخی نواحی همسایه بلافصل آذربایگان نبوده و اقوامی میان این دو سرزمین سکنی داشته اند.حال آنکه کادوسان «تالشان» هم اکنون نیز در فاصله میان آذربایجان و سرزمینی که نام جمهوری آذربایجان بر خود نهاده است سکنی دارند.اینان مردم تالش گیلان و ساکنان سرزمین تالش واقع در خاک جمهوری آذربایجان از جمله آستاراخان و لنکران هستند که زبان و فرهنگشان از مردم ترکی زبان جمهوری آذربایجان جدا است»[7].

دیودور سیسیلی[8] تاریخ نگار سده نخست پیش از میلاد نیز با تکیه بر نوشته های کتزیاس از استان های آلبانیا نام برده و استان خزر «کاسپین» و دروازه خزر «دربند قفقاز» را از نواحی آلبانیا شمرده است.[9]

در میان نوشته های مورخان و جغرافی نگاران پیش از میلاد،نوشته استرابون(استرابو)[10] مورخ و جغرافی دان یونانی درباره قفقاز و مردم آن از دیگر نوشته ها مشروح تر است.استرابون در بخش یازدهم کتاب «جغرافیا»ی خود می نویسد:

«آلبانیا سرزمینی است که از جنوب رشته کوه های قفقاز تا رود کر و از دریای خزر تا رود آلازان[11] امتداد دارد و از جنوب به سرزمین ماد آتروپاتن محدود است»[12].

از این نوشته استرابون یک نکته مسلم می گردد و آن اینست که آلبانیای قفقاز نام «آتروپاتن» یا «آذربایگان» نداشته و با آن نیز یکی نبوده است.نام آلبانیا و مرز این سرزمین نیز در نوشته استرابون مشخص است.در ضمن استرابون «آتروپاتن» را بخشی از سرزمین ماد دانسته و آذربایگان را «ماد آتروپاتن» نامیده است.مهمتر آنکه وی در نوشته خود مردم آذربایجان را ایرانی و زبانشان را پارسی دانسته است.[13]

هکاتیوس میلتی[14] «سده های ششم و پنجم پیش از میلاد» و هرودت[15] «سده پنجم پیش از میلاد» کتزیاس[16] و گزنفون[17] «سده های پنجم و چهارم پیش از میلاد » ضمن شرح سرزمین دولت هخامنشی ،از وجود آلبانیا به عنوان بخشی از سرزمین هخامنشی خبر داده اند.ولی در کتیبه های سده های ششم تا چهارم پیش از میلاد شاهان هخامنشی و نیز در کتاب مقدس «عهد عتیق» از آلبانیا سخن نرفته است.از این نکته می توان دریافت که در روزگاران یاد شده آلبانیا سرزمینی بود که در آن اقوام متعددی سکنی داشتند.

هرودت به این مسئله اشاره کرده و نوشته است که در طرف غربی دریای کاسپین کوه های قفقاز واقع است که بلند ترین و دراز ترین رشته ها است و مسکن طوایف متعددی است و بیشتر سکنه آن حدود وحشی و جنگل نشین هستند. وی منطقه کلخیس[18] «کلخید» و نواحی محل سکونت اقوام همسایه را در قفقاز حد نهایی سرزمین دولت هخامنشی دانسته و متذکر شده است که شمال این منطقه جزو قلمرو پارس نیست .از این نوشته می توان دریافت که منطقه آلبانیای قفقاز دست کم از عهد داریوش اول «اواخر سده ششم پیش از میلاد» تابع دولت هخامنشی بوده است.

آریان[19] مورخ سده دوم میلادی به هنگام بحث پیرامون لشکر کشی اسکندر مقدونی به ایران ،از آلبانیای قفقاز و آذربایجان جداگانه نام برده و آذربایجان را ماد آتروپاتن نامیده است.[20]

پلینیوس جغرافی نگار و مورخ بزرگ سده نخست میلادی در کتاب «تاریخ طبیعت» که شامل سی و هفت بخش است،درباره آلبانیای قفقاز چنین می نویسد:

«آلبان ها در دشت اطراف رود کر سکنی دارند و رود آلازان آنها را از ایبریان (گرجیان) جدا می کند»[21]

بطلمیوس[22] در شرح مربوط به ارمنستان بزرگ می نویسد:

«ارمنستان بزرگ از شمال با سرزمین کلخیدا،ایبری«گرجستان» و آلبانیا از طریق رود کوروش هم مرز است و در ادامه می گوید آلبانیا از جنوب با بخشی از ارمنستان بزرگ و ایبری هم مرز است و تا کرانه های دریای هیرکان«خزر» و مصب رود کوروش امتداد می یابد».

وی سپس با دقت بیشتری به این نکته اشاره می کند و می نویسد :

«شهرها و روستاهای آلبانیا عبارتند از شهرها و روستاهای واقع شده در میان ایبری و رودی که از کوه های قفقاز سرچشمه می گیرد و به رود کوروش می پیوندد.این رود از سراسر ایبری و آلبانیا می گذرد و ارمنستان را از آنها جدا می سازد».

پلینیوس[23] ارشد درباره مرز آلبانیا چنین آورده است:

«سراسر دشت اطراف رود کوروش سرزمین آلبانیا و در پس آن سرزمین ایبریان«گرجستان» است. وی در جای دیگر اشاره می کند که آلبان ها که در کوه های قفقاز ساکن هستند تا رود کوروش که مرز میان آنها با ارمنستان بزرگ و ایبری است گسترده اند».

استرابون در خصوص مرز شمال شرقی ارمنستان اشاره می کند و چنین می نویسد:از دشت ارمنستان که یکی از حاصلخیزترین نواحی است دشت آراکسینا «ارس» واقع شده استکه رود آراکس«ارس» در مسیر مرز آلبانیا از آن می گذرد و به دریای کاسپین«خزر» می ریزد.پس از آن ناحیه سکاسنا و رود کوروش است که هم مرز با آلبانیاست.وی بارها به سرزمین اراکسنا (ارس) و سکاسنا در مرز آلبانیا و طول ساحل جنوبی رود کوروش«کورا» اشاره کرده است.

روبن گالچیان[24] کارشناس نقشه های قدیمی و مورخ ایرانی ارمنی در کتاب «تاریخ ساختگی» خود در خصوص نام گذاری آذربایجان و تغییر و تحریف نام اران می نویسد:

«در تمامی متون و نقشه هایی که یونانیان،رومیها،اروپای غربی ها و سوری ها کشیده اند و مهمتر از همه آثار نقشه نگاران ،جغرافی دانان و تاریخ نگاران مسلمان می توان دید که سرزمین اران در قسمت شمالی ایران و سرزمین مدیا «استان های کنونی آذربایجان ایران» در جنوب رود ارس ترسیم و از آنها بصورت جداگانه نام برده شده است.

از قرن سیزدهم به این سو نقشه نگاران بسیاری بر اساس فهرست مکان هایی که بطلمیوس جغرافی دان یونانی در کتاب معروف خود جغرافیا مشخص کرده بود به طراحی اطلس های جغرافیایی پرداختند.تمام اطلس هایی که نقشه نگاران مختلف بر پایه اثر بطلمیوس طراحی کرده اند،در قسمت نقشه سوم آسیا از ارمنستان بزرگ اران،ایبریا«گرجستان» ،کلچیس«آبخازیا» و مدیا«استان های آذربایجان ایران» نام برده شده است[25].

در پیرامون محدوده جغرافیایی آذربایجان و آلبانیای قفقاز«اران» مدارک متعددی از جغرافی نگاران و مورخان ایرانی و تازی در دوران پس از اسلام وجود دارد.که از نظر خوانندگان خواهد گذشت.

ابن خرداد به عالم قرن نوزده ایرانی که یکی از نخستین نقشه نگاران مسلمان بود در کتاب «المسالک و الممالک» درباره آلبانیای قفقاز که آن زمان دیگر با نام اران شناخته می شد و در مورد آذربایجان چنین می نویسد:

«قصبه های اران و جورزان(گرجستان) و سیسجان بخشی از منطقه خزرند که انوشیروان فتحش کرد.این بخش شمالی یک چهارم ایران را شامل می شود و حاکمش اسپهبدی است با نام آزپاتکان.این یک چهارم شامل ارمنستان،آذربایجان ری و دماوند می شود»[26].

در ترجمه روسی اثر ابن خرداد به که در سال 1986م و در آذربایجان منتشر شده نقشه ای وجود دارد که این مدعا را تائید می کند این نقشه نشان می دهد که گستردگی مرز ارمنستان تا شرق دریاچه سوان بوده و آذربایجان در محدوده جنوب رود ارس و اطراف دریاچه ارومیه تصویر شده و به روشنی تکه ای است از ایران. در این نقشه در شمال آذربایجان ایران می توانیم مناطق اران،شیروان ،مغان،شکی را ببینیم.[27]

ابن فقیه مولف کتاب مشهور البلدان که در پایان سده سوم هجری نگاشته شده است،سرزمین ارمنستان را چهار بخش کرده و آن بخش ها را «ارمنیه اول،دوم،سوم،چهارم،»نامیده است.وی اران را جزء بخش اول «بلاد ارمنیه» دانسته و برذعه ،بیلقان،قبله،شیروان،شابران،شکی،شمکور«شامخور» و بلاسجان«بلاشگان» را از شهر های اران دانسته است.اران نخستین ملک ارمنیه است و در آن چهار هزار دهکده است.[28]

ابن فقیه همچنین مرز آذربایجان ایران را یک سو رود ارس و از سوی دیگر مرز زنجان و حدود دیلمستان و طارم و گیلان دانسته است.و توضیحی که وی در مورد شهر های آذربایجان داده موید جدای این سرزمین از اران است.چنان که مشخص است ابن فقیه رود ارس را مرز آذربایجان دانسته است.از اینرو مشخص می شود که شمال رود ارس تا سده سوم هجری (دهم میلادی) نام آذربایجان نداشته است[29]

جغرافی دانان و مورخان عرب هم آذربایجان را استان آذربایجان در شمال غربی ایران خوانده اند.

یحیی بن جابر البلاذری مورخ قرن نهم عرب در کتاب «فتوح البلدان» (کشورگشایی ها) در فصل مربوط به فتح استان آذربایجان ایران به دست اعراب می نویسد:

«حسین ابن عمر اردبیلی نقل می کند که عمر ابن خطاب ،حذیفه بن الیمان را به حکمرانی آذربایجان گماشت پس از این انتصاب وقتی حذیفه به اردبیل شهر اصلی آذربایجان سفر کرد مسئول مالیات های آن جا حاکم محلی در برابرش به پا خواست و از شهرهای باجروان،میمند،نایین،سراب،میانه و دیگر شهرهای آذربایجان برای خودش سپاهی گرد آورد و در مقابل نیروهای حذیفه مقاومتی جانانه کردند»[30].

تمام شهرهایی که در کتاب فتوح البلدان نام برده شده جزو استان آذربایجان ایران بوده و بنابراین تا آنجا که به عرب ها مربوط می شده آذربایجان در ایران تعریف می شده است.

در بخش مربوط به فتح ارمنستان به دست اعراب البلاذری نام شهرهای ارمنستان را فهرست می کند که شامل «شهرهای شیمشات(ساموسات) ، کارین ،(قالیقلا-ارزروم)، خلاط(وان) ،ارجیش،جورجان،سیساکان، باگروند و دوین می شود»[31].

ابن حوقل مورخ و جغرافی دان مسلمان که در حدود سال 978 میلادی در گذشت در کتابش «صورت الارض» به کشورهایی که عمدتاً مسلمان هستند اشاره کرده است.در این کتاب نقشه هایی از قفقاز و کشورهایی که در جنوب آن قرار دارند دیده می شود. ابن حوقل در خصوص منطقه و کشورها سه فهرست معرفی کرده است که در این فهرست آذربایجان در ایران تعریف می شده است.

وی طبق نقشه ای که از سه سرزمین ارمنستان،استان آذربایجان و اران ارائه کرده است،رود ارس را،مرز میان آذربایجان و اران دانسته است.

اران: که شامل شهرهای دربند،شیروان،شماخیا،شکی،تفلیس،گنجه،بردهه

ارمنستان: خلاط ،دوین،وارطان(ورزقان)،کارین(قالقیلا-ارزروم)،ارزن بتلیس،میافارقین(پس کوه های سوخته فام) ،بحر خلاط(دریاچه وان) ،جبل حارث(کوه آرارات)

آذربایجان:مرند،خنج،تبریز،اردبیل،زنجان،مراغه،داجرمان،اوشنب(اشنویه)،خوی،ارومیه و بحر کبودان(دریاچه ارومیه)[32]

حمد الله مستوفی قزوینی جغرافی دان ایرانی در کتاب «نزهت القلوب» که در سال 1339-1340 میلادی نوشته درباره آلبانیای قفقاز(اران) چنین می گوید:

«مرزهایش ارمنستان،شیروان،آذربایجان و دریای خزر می باشد و شهرهای مهم آن عبارتند از:

باجروان،برزند،پیلسوار،همشهر،بیلقان،بردهه،گنجه،هیراک

مستوفی در همین کتاب در مورد شهرهای آذربایجان این فهرست را ارائه می کند:

تبریز،اوجان،تسوج،اردبیل،خلخال،شاهرود،انار،اهر،یافت،سلماس،اشنویه،سراب،میانه،دهخوارگان،مرند. و در ادامه می گوید همه این شهرها در جنوب رود ارس واقع هستند در محدوده ای بنام استان آذربایجان ایران.[33]

دانشمند و چهانگرد بنام ،ابوعبدالله بشاری مقدسی در کتاب «احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم»که در نیمه دوم سده یازدهم میلادی نگاشته،کشور ایران را به هشت اقلیم بخش کرده است.و آذربایجان را از اران جدا آورده است.این دانشمند آذربایگان و اران و ارمنستان را جدا دانسته و در پیرامون اران چنین نوشته است:

«اران سرزمینی است جزیره مانند میان دریای خزر و رود ارس.نهر الملک(رود کر) از طول آن قطع می کند.مرکز آن بردعه است و شهر های آن عبارتند از:تفلیس،قلعه،خنان،شمکور(شامخور) جنزه(گنجه)،بردیچ،شماخی،شیروان،باکویه(باکو)،شابران،دربند،قبله،شکی و ملازگرد(بلاش کرت).[34]»

ابو اسحاق ابراهیم اصطخری،از جهانگردان سده دهم و یازدهم میلادی،در کتاب «مسالک و الممالک»به هنگام یاد کردن از آذربایجان و اران آنها را جداگانه نام می برد،و در کتاب خود بخشی دارد زیر عنوان«صورت ارمنیه و اران و آذربایجان».او نیز همانند ابن حوقل و ابن فقیه اران را از آذربایجان جدا می داند.و شهر های اران را چنین می نامد:

بیلقان،ورثان،بردیچ (برزنج)شماخی،شیروان،آبخازه،شابران،قبله،شکی،گنجه،شمکور[35]»

یاقوت حُموی که به سده سیزدهم میلادی می زیسته در کتاب «معجم البلدان» پیرامون اران چنین می نویسد:

«اران نامی است ایرانی،دارای سرزمینی فراخ و شهر های بسیار که یکی از آنها جنزه است و این همان است که مردم آن را گنجه گویند و بردعه و شمکور و بیلقان.میان آذربایجان و اران رودی است که آن را ارس گویند.آنچه در شمال و مغرب این رود نهاده است از اران و انچه در سوی جنوب قرار گرفته است از آذربایجان است.[36]»

ابولفداء که به سال 732 هجری در گذشته،در کتاب «تقویم البلدان» به روشنی تمام می نویسد:

«اران اقلیمی است مشهور که هم مرز آذربایجان است»[37]

وی در پیرامون جدایی آذربایجان و اران نیز می نویسد:

«ارمنستان و اران و آذربایجان(استان) سه سرزمین بزرگند جدا از هم که اهل فن آنها را در یک نقشه نشان می دهند.»[38]

جرویس تیلبوری[39] مورخ و جغرافی دان انگلیسی قرن سیزدهم در کتاب «مشغولیات جهت امپراطور» که برای امپراطور «اتوی چهارم» نوشت در توصیف مناطق جهان در قسمت آلبانیای قفقاز چنین می نویسد:

«ساکنان این سرزمین که آلبانیای قفقاز نامیده می شود 26 قبیله اند شهره به پوست و مو سفید ،مرزهای این منطقه از غرب از دریای خزر آغاز شده و در امتداد ساحل ناحیه وسیع و سرشار از مناطق نامسکون را در می نوردد تا به مرداب مئوتیدی (دریای آزوف) می رسد.»[40]

عبدالرشید الباکویی جغرافی دان اهل باکو در قرن پانزدهم میلادی در کتاب «تلخیص الاثار و عجایب الملک اقهار»موقعیت جغرافیایی آذربایجان را چنین توصیف کرده است:

«این منطقه میان کوهستان دیلم ایران«کوه های گیلان» ،اران،و ارمنستان قرار گرفته است آن جا میان شهرهای تبریز و اردبیل کوه سبلان قد بر افراشته است.این توصیف کاملا منطبق با مشخصات استان آذربایجان ایران و دور از اران می باشد.»[41]

عباس قلی آقا باکی خانف (1794-1847) یکی دیگر از شناخته شده ترین عالمان ،شاعران و مورخان ارانی(آذربایجانی) در کتاب تاریخی اش به نام«گلستان ارم، تاریخ داغستان و شیروان» می نویسد:

«کرانه های جنوبی رود کورا تا جایی که رود ارس به آن می ریزد،ارمنستان خوانده می شود ،در این سوی کرانه رود شهرهایی بودند همچون تفلیس،دومانیسی،بولنیسی،و چند تایی دیگر که در کنار هم به سوموخت مشهور بودند که در زبان گرجی معنای ارمنستان می دهد.و شیروان و داغستان همراه با هم اران را تشکیل می دهند.»[42]

سی .اف.اف.لمان هوپت (1861-1938) شرق شناس مشهور آلمانی در جریان سفرش به ارمنستان،ایران،آشور و بین النهرین در سالهای 1898و 1899 در مورد رود ارس می نویسد:

« این رود از ارمنستان به سوی منطقه آذربایجان در ایران می رسد که تائیدی است بر اینکه آذربایجان یکی از استانهای ایران است.»[43]

[1] عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار 1390،ص.21

[2] Movses Kaghankatvatsi

[3] عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار 1390،ص.46

[4] همان جا،ص.45

[5] Polybius (تاریخ‌نویس اهل مگالوپولیس آرکادیا واقع در شبه‌جزیره پلوپونز یونان و نویسنده کتاب تواریخ)

[6] عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار 1390،ص.25

[7] همان جا،ص.25و26

[8] Diodore Desicile

[9] Diodori Bibliotheca Historica rec.Frid Vogel. Vol.I-III.Lips.teubn.1888-1893.

[10] Strabonis

[11] آلازان یا آلازانی نام رودی است که از گرجستان و آلبانیای قفقاز (اران)می گذر و به رود کر می پیوندد.

[12] عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار 1390،ص.26

[13] همان جا،ص.27

[14] Hekatios Milesios(پژوهش‌گر و جغرافیدان یونانی و طراح نقشه‌ای از دنیا به همراه کتابی است که به توصیف زمینمعروف است)

[15] Herodotus(نخستین تاریخ‌نگار یونانی است که آثارش تا زمان ما باقی مانده‌است.)

[16] Ctesias(تاریخ‌نگار و پزشک یونانی، او میان سال‌های ۴۱۵ تا ۳۹۸ پیش از میلاد، پزشک پروشات همسر داریوش دوم و اردشیر دوم پادشاه هخامنشی بود.)

[17] Xenophon(فیلسوف و مورخ یونانی، دوران زندگی او حدوداً بین سالهای ۴۳۰ تا ۳۴۵ پیش از میلاد بوده است)

[18] کشوری باستانی در غرب قفقاز که امروزه در گرجستان کنونی واقع شده‌است

[19] Arriani

[20] عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار 1390،ص.25

[21] همان جا ص.44

[22] Claudius Ptolemy

[23] C.plini

[24] Ruben Ghalichian

[25] روبن گالچیان «جعل تاریخ،آذربایجان،ارمنستان جدال بر سر اوهام»ترجمه بابک واحدی،ص.33

[26] همان جا ص.36

[27] همان جا ص.36و 37

[28] ابن فقیه ،ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق همدانی،ترجه مختصرالبلدان،بخش مربوط به ایران،ترجمه ح. مسعود،اتشارات بنیاد فرهنگ ایران،تهران،1349.ص.129و 130 و134

و عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار 1390،ص.47

[29] عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار 1390،ص.48

[30] روبن گالچیان «جعل تاریخ،آذربایجان،ارمنستان جدال بر سر اوهام»ترجمه بابک واحدی،ص.38

[31] همان جا

[32] همان جا ص.38و39

[33] همان جا ص.39

[34] عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار 1390،ص.51

[35] ابو اسحاق ابراهیم اصطخری،مسالک و ممالک،ترجمه فارسی از قرن 5-6 هجری،ایرج افشار بنگاه ترجمه و نشر کتاب،تهران 1347،ص.176 و عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار 1390،ص.53

[36] یاقوت حموی،معجم البلدان،جلد اول،لایپزیک،1866.ص.183 و عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار 1390،ص.53

[37] عماد الدیناسماعیل بن محمد عبن عمر المعروف به ابو الفداء،تقویم البلدان،ص.386 و عنایت الله رضا،«آذربایجان و اران»نشر هزار 1390،ص54

[38] همان جا

[39] Gervase of Tilbury

[40] روبن گالچیان «جعل تاریخ،آذربایجان،ارمنستان جدال بر سر اوهام»ترجمه بابک واحدی،ص.40

[41] همان جا

[42] همان جا،ص42

[43] همان جا،ص 43